واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کارسازتر |
مفید و اثرگذار، کارگشا |
ایجاد کند |
به وجود آوَرَد، بسازد |
مراغه |
نام شهری است |
به کار گیرد |
استفاده کند |
همّت |
قصد، خواست |
از میان می رفت |
نابود می شد |
گمان می کردند |
تصوّر می کردند |
پرفروغ |
پرنور، پر از روشنایی |
کلیّه ی |
همه ی |
اداره می شدند |
مدیریت می شدند |
تحصیل کرده است |
درس خوانده است |
||
تحقيق |
مطالعه کردن، پژوهش کردن |
||
چیرگی |
برتری، چیره شدن، تسلط |
||
دينار |
سکّه ی طلا، پول و ثروت |
||
نسخه برداری |
رونویسی کردن، بازنویسی کردن |
||
آثار |
جمع اثر، نشان ها، نشانه ها |
||
ولایت |
در این جا به معنی سرزمین |
||
تشتی |
ظرف فلزی بزرگ و پهن و گرد |
||
مأمور کرد |
کسی را به انجام کاری گذاشتن |
||
مَهیب |
ترسناک، وحشتناک، هراس انگیز |
||
حادثه ی ناگوار |
پیش آمد ناشایست و ناپسند |
||
حوادث |
رویدادها، حادثه ها، پیش آمدها |
||
آشوب |
فتنه، هیاهو، شور و غوغا |
||
پیش بینی |
غیب گویی، عاقبت اندیشی |
||
زیرکانه |
خردمندانه، از روی هوش و خرد |
||
سایه ی وحشت |
اثر ترس، نشانه ی بیم و هراس |
||
هراس انگیز |
ترسناک، وحشتناک، هراس آور |
||
خانمان سوز |
ویرانگر، از بین برنده ی خانه و کاشانه |
||
تأسیس کردن |
بنا کردن، بنیان نهادن، پایه گذاری کردن |
||
قتل عام |
کشتار گروهی، دسته جمعی به قتل رساندن |
||
مشاور |
راهنما، کسی که با او درباره ی کارها مشورت کنند |
||
امکانات |
ابزارها، وسایل و شرایط مناسب برای دستیابی به چیزی |
||
رصدخانه |
مکانی است که در آن، ستاره شناسان به کمک ابزارهایی، ستارگان را مشاهده و بررسی می کنند |
||
تدبير |
اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حلی برای مشکلی یا مسئله ای یا انجام دادن درست کارها، چاره اندیشی |
||
قلعه |
ساختمانی محکم و بلند که برای دفاع از حمله ی دشمن می ساختند |
||
نظاميّه |
مدرسه ها یا دانشگاه هایی که خواجه نظام الملک بنا کرده بود |
||
شرایط |
موقعيّت، اوضاع و احوال، وضعیّت |
||
مغولان |
اقوامی زردپوست که از چند طایفه و گروه تشکیل شده اند که مسکن اصلی آنها قسمت هایی از آسیای شرقی است |
||
هلاکو |
اسم یکی از نوادگان چنگیز خان بود که در ایران چند سالی را به عنوان بادشاہ حکومت کرد |
||
شمار (شمار کتاب های آن را ...) |
تعداد |
||
عجیبی (تصمیم عجیبی گرفت) |
شگفت آور، غریب |
||
قلب مردم را در هم فشرد |
به کنایه مردم را ناراحت کرد |